سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم باید خدا به هنگام نعمت شما را ترسان بیند ، چنانکه از کیفر هراسان . آن را که گشایشى در مالش پدید گردید و گشایش را چون دامى پنهان ندید ، خود را از کارى بیمناک در امان پنداشت ، و آن که تنگدست شد و تنگدستى را آزمایشى به حساب نیاورد پاداشى را که امید آن مى‏رفت ، ضایع گذاشت . [نهج البلاغه]

چاهی که خود کندیم و درآن خواهیم افتاد

ارسال‌کننده : بهنوش ـ‏ ق در : 90/12/7 9:49 صبح

امروز داشتم برنامه طلوع را از شبکه چهار نگاه می کردم درباره سد، چاه و وضعیت جغرافیایی ایران امروز بود وضعیتی که داره به سمت بحران پیش میره وشاید دیگرزمانی برای جبرانش نباشد. یکی از اساتید دعوت شده حرف قشنگی زد وگفت: گذشته ثابت کرده ما می تونیم درفلات ایران زندگی خوبی داشته باشیم اما از زمانی که چاه را به فلات وارد کردیم همه چیز را نابود کردیم. واین جمله من را به یاد بیلوار انداخت که نمونه ای کوچک ازاین اشتباه بزرگ است اشتباهی که دیگر جبران نخواهد شد. زمانی نه چندان دور همین ده پانزده سال پیش که هنوز تکنولوژی چاه عمیق این اشتباه بزرگ به منطقه وارد نشده بود آبهای جاری، باغ، چشمه وهمه چیز درمنطقه فراوان بود جویهای روان منبع آب کشاورزی بود و چشمه ها برای آشامیدن. واکنون که درهرنقطه­ای بدون هیچ کارشناسی درست، قانونی و غیرقانونی درگوشه گوشه این منطقه چاه عمیق ونیمه عمیق زده شده است چشمه­ها خشکیده است آبهای روان ازبین رفته است باغها کاهش پیدا کرده. شاید درچند سال اخیرکم بارانی داشته­ایم اما این اقلیم یک اقلیم پرباران نبوده همیشه دورانهای کم بارانی را سپری کرده است اما آنچه برپیکره­ی این ناحیه ضربه­ی جبران ناپذیری زد همین چاههای عمیق بی­رویه است که هیچ کس برآنها نظارت نمی ­کند وکشاورز ناآگاه درپی منفعتی کوتاه مدت نسل آینده­اش را با مشکلی بزرگ روبرو می­کند. انگار دراین سرزمین افراد نا آگاه زمام امور عمرانی را به دست دارند و دریک هیاهوی پوچ همه چیز را به سوی یک نابودی بی بازگشت پیش میبرند. درپی نابودی نسل صدها گونه­ی حیوانی وگیاهی درمنطقه­ی بیلوار ودیگر نقاط ایران، سدهای نابجا، برداشت بی­رویه­ی آبهای زیرزمینی، مارا دارد به سمتی می­کشاند که فقط یک حسرب بزرگ برایمان به جا بگذارد. در روستای سورنی به عنوان یک نمونه­ی بسیاربسیار کوچک چشمه­ها و جویها روان بود اما پس از زدن چندین چاه عمیق در روستاهای اطراف همه چیز خشکید وتقصیر برگردن کم بارانی افتاد ومن چقدر دراین زمینه همیشه با کشاورزان صحبت می­کنم اما کو گوش شنوا. به راستی تمام این فارغ التحصیلان باد به غبغب انداخته­ی ما کجا هستند که این چنین همه چیز به سمت نابودی پیش می­رود اگر هرکس درحد توانش درمنطقه­ی خودش گامی حتی کوچک بردارد شاید بشود ازیک فاجعه­ی بزرگ جلوگیری کرد.فاجعه­ای که بسیاری از تالابها، دریاچه­ها و رودهای مارا درجای جای ایران خشکاند وروزی روزگاری دریاچیه­ی ارومیه نیز به خاطره­ها متصل می شود. کاش وقتی که زبان علمی یارای مقابله با ناآگاهان نیست به زورنظامی ازاین فجایع جلوگیری شود. چند سال پیش هم دریکی از هفته نامه­های محلی درباره­ی نابودی گونه های حیوانی وگیاهی بیلوار مقاله­ای نوشتم اما کسی توجه نکرد. واکنون هم باز کسی توجه نخواهد کرد چون ما عادت به پیشگیری نداریم همیشه ویران می کنیم وبعد به فکر جبران می افتیم اما بعضی چیزها را نمی­شود جبران کرد هیچ گاه. گرچه وظیفه­ی تک تک ما فراتر از گفتن است وباید به گفته­هایمان عمل کنیم اما من دراین وبلاگم نیز باز این فجایع زیست محیطی را گفتم و امیدوارم بتوانم گامی عملی نیز بردارم. امیدوارم گرچه با امیدوارم چیزی درست نخواهد شد .............




کلمات کلیدی :