چاهی که خود کندیم و درآن خواهیم افتاد
امروز داشتم برنامه طلوع را از شبکه چهار نگاه می کردم درباره سد، چاه و وضعیت جغرافیایی ایران امروز بود وضعیتی که داره به سمت بحران پیش میره وشاید دیگرزمانی برای جبرانش نباشد. یکی از اساتید دعوت شده حرف قشنگی زد وگفت: گذشته ثابت کرده ما می تونیم درفلات ایران زندگی خوبی داشته باشیم اما از زمانی که چاه را به فلات وارد کردیم همه چیز را نابود کردیم. واین جمله من را به یاد بیلوار انداخت که نمونه ای کوچک ازاین اشتباه بزرگ است اشتباهی که دیگر جبران نخواهد شد. زمانی نه چندان دور همین ده پانزده سال پیش که هنوز تکنولوژی چاه عمیق این اشتباه بزرگ به منطقه وارد نشده بود آبهای جاری، باغ، چشمه وهمه چیز درمنطقه فراوان بود جویهای روان منبع آب کشاورزی بود و چشمه ها برای آشامیدن. واکنون که درهرنقطهای بدون هیچ کارشناسی درست، قانونی و غیرقانونی درگوشه گوشه این منطقه چاه عمیق ونیمه عمیق زده شده است چشمهها خشکیده است آبهای روان ازبین رفته است باغها کاهش پیدا کرده. شاید درچند سال اخیرکم بارانی داشتهایم اما این اقلیم یک اقلیم پرباران نبوده همیشه دورانهای کم بارانی را سپری کرده است اما آنچه برپیکرهی این ناحیه ضربهی جبران ناپذیری زد همین چاههای عمیق بیرویه است که هیچ کس برآنها نظارت نمی کند وکشاورز ناآگاه درپی منفعتی کوتاه مدت نسل آیندهاش را با مشکلی بزرگ روبرو میکند. انگار دراین سرزمین افراد نا آگاه زمام امور عمرانی را به دست دارند و دریک هیاهوی پوچ همه چیز را به سوی یک نابودی بی بازگشت پیش میبرند. درپی نابودی نسل صدها گونهی حیوانی وگیاهی درمنطقهی بیلوار ودیگر نقاط ایران، سدهای نابجا، برداشت بیرویهی آبهای زیرزمینی، مارا دارد به سمتی میکشاند که فقط یک حسرب بزرگ برایمان به جا بگذارد. در روستای سورنی به عنوان یک نمونهی بسیاربسیار کوچک چشمهها و جویها روان بود اما پس از زدن چندین چاه عمیق در روستاهای اطراف همه چیز خشکید وتقصیر برگردن کم بارانی افتاد ومن چقدر دراین زمینه همیشه با کشاورزان صحبت میکنم اما کو گوش شنوا. به راستی تمام این فارغ التحصیلان باد به غبغب انداختهی ما کجا هستند که این چنین همه چیز به سمت نابودی پیش میرود اگر هرکس درحد توانش درمنطقهی خودش گامی حتی کوچک بردارد شاید بشود ازیک فاجعهی بزرگ جلوگیری کرد.فاجعهای که بسیاری از تالابها، دریاچهها و رودهای مارا درجای جای ایران خشکاند وروزی روزگاری دریاچیهی ارومیه نیز به خاطرهها متصل می شود. کاش وقتی که زبان علمی یارای مقابله با ناآگاهان نیست به زورنظامی ازاین فجایع جلوگیری شود. چند سال پیش هم دریکی از هفته نامههای محلی دربارهی نابودی گونه های حیوانی وگیاهی بیلوار مقالهای نوشتم اما کسی توجه نکرد. واکنون هم باز کسی توجه نخواهد کرد چون ما عادت به پیشگیری نداریم همیشه ویران می کنیم وبعد به فکر جبران می افتیم اما بعضی چیزها را نمیشود جبران کرد هیچ گاه. گرچه وظیفهی تک تک ما فراتر از گفتن است وباید به گفتههایمان عمل کنیم اما من دراین وبلاگم نیز باز این فجایع زیست محیطی را گفتم و امیدوارم بتوانم گامی عملی نیز بردارم. امیدوارم گرچه با امیدوارم چیزی درست نخواهد شد .............
کلمات کلیدی :