عروسی های قدیم دهستان ما(قسمت اول)
پنج شنبه عروسی دعوت بودیم تو شهرستان کامیاران، البته عروسی یکی ازبستگان از روستای سورنی پایین بود که درباغی درکامیاران برگزار میشد. عروسی برگزارشد و غروب ما به سمت کرماشان راه افتادیم جادهی کرماشان ـ سنندج، راهی که سالهاست ازآن می گذرم سرم را روی شیشهی ماشین گذاشته بودم و به سالهای دور برگشتم به عروسی های قدیم نه خیلی قدیم اون موقع ها که من هنوز بچه بودم دبستان نرفته بودم یا سالهای اولیهی دبستانم سالهای شصت،به عروسیهای ساده و دلچسب اون زمان، و سرگرم مقایسه شدم با عروسی های این دوره، درفاصله کمی بیش از بیست سال چقدردگرگونی ایجاد شده بود دیگه کمتر اثری ازآن رسم وآیین ها دیده میشود خوب یا بد همه چیز عوض شده،ومن درطول راه چشمانم را بستم تا گریزی به آن عروسی ها (سورها یا زماونها) بزنم تا آنچه را که دیگر نیست برای خواننده ها بازنویسی کنم. وقتی در روستا عروسی بود شادی همه را فرامیگرفت وهمه خود را درشادی سهیم میدانستند وهمه لحظه شمار عروسی بودند یکی دو روز قبل از عروسی یکی دو تا از جوانهای خانواده داماد دور روستا راه میافتادند رو پشت بام تک تک خانهها میگشتند و میگفتند پنج شنبه وجمعه عروسی داریم تشریف بیارین، روستاها اون زمان متمرکزبودند و پشت بام ودیوارها همه بهم چسبیده بودند تمام اهل روستا به عروسی دعوت میشدند هرکس هرکمکی میتوانست میکرد خانواده داماد آرد به زنهای نزدیک میدادند که نان لازم برای عروسی پخته شود هیچ کس ازکمک کردن امتناع نمیکرد.در یک هفته خریدهای لازم انجام میشد اون زمان هنوز تومنطقهی ما خبری از آرایشگاه رفتن و ماشین تزئین کردن وفیلم نبود فقط توسط بعضی بستگان شهری عکسهایی به یادگار گرفته میشد اولین نشانههای ورود پیشرفت!!!.ساز ودهلی دعوت میشد با ریتمهای سنتی مثل ( خان امیری، فتاح پاشای که بزم اصلی هه لپرکی(رقص) منطقه ما بود، زندی زندی، پاوه برپا، گریان) گروه موزیک و ارگ نبود.یادم میاد «عبدلله سازنه وحسن دول کُت» برای بیشتر عروسیها میامدند. عروسیها بیشتر موارد پنج شنبه وجمعه برگزار میشد و درفصل پاییز یعنی پس از پایان برداشت محصول وخنک شدن هوا، با چه رسمهای قشنگی عروسیها به پا میشد، وخبری ازکلاس و بی کلاسی و مد و... نبود هرچی بود فرهنگ برخاسته از اصالت مردمان کُرد این دیار کهن بود آیین هایی که سر به هزارهها میکشید. ودر همان اصالت کهن، زن ودختر جایگاهی والاتر از امروز داشت. صبح روز پنج شنبه خانوادهی داماد که همه چیز را فراهم کرده بود هزینهی عروسی خانواده دختر را طی مراسمی زیبا به خانه دختر میبرد، گوسفندی درشت وخوب را انتخاب میکردند و یک گُلونی نوعی روسری زیبا با گلهای رنگی که زنهای کرد به سر می بندند به گردنش می انداختند ویکی آن را می کشید، برنج وروغن وقند وچای هم می فرستادند. توی یک مجمع لباس عروس را به همراه حنا ونقل و نخود وکشمش میگذاشتند ویک خانم یا دختر از خانواده داماد آن را روی سر میگرفت. ویک گروه از برگزیدههای طرف داماد به همراه پیرزنی که برای آماده کردن عروس میرفت و به او « پاخسو» میگفتند وشاهدی برای باکرگی دختر بود با ساز و دهل و شادی کنان رهسپار روستای دختر میشدند. لوازم تحویل داده میشد البته هرکس که گوسفند را میگرفت باید دستخوشانهای به کسی که گوسفند را آورده بود میداد و همچنین برای گرفتن مجمع هم پول به طرف میدادند و درمیان رقص و هلهله همه چیز را تحول میگرفتند و پاخسو به همراه مردی از خانواده داماد در طرف عروس مانده وبقیه برمیگشتند. ودر بعد ازظهر عروسی به صورت رسمی با نواختن ساز و زدن به دهل آغاز میشد بیرون خانه آب پاشی وجارو می شد وفضای لازم برای رقص زنان ومردان کُرد حاضر میشد. عروسی ها دربیرون خانه بود وتمام روستا حق شرکت وتماشا داشتند کسی نامحرم نبود جوان وپیر شرکت می کردند زنها ودخترهای تازه بالغ شده اون موقع همه سروَن «سربند» داشتند هنوز انقلاب فرهنگی نشده بود که روسری جایگزین سرون شود. کسی آرایش نمی کرد خبری از سرخاب وسفیداب نبود زیبای واقعی معلوم بود همه موهای خود را زیبا می بافتند و درکنار سر و زیرسرون آویزان می کردند. زیرگردنشان مهره های رنگی به اسم «ژیرچِناکه» زیر چانهای به سرون وصل میکردند و جلوی سرون هم سکهی نقره میزدند و اگر متمولتر هم بودند به سغمه «جلیقه » هایشان پول نقره میدوختند. با نوای ساز و دهل که از چند روستا آن طرفترهم شنیده میشد همه به رقص میپرداختند و مردان جوان برای گرفتن سرچوپی رقابت داشتند واگر مجرد بودند تلاش بیشتری میکردند تا دل دختری را بربایند اون موقع زنها زیاد سرچوپی نمیگرفتند و هرمردی هم که سرچوپی میگرفت باید پولی به ساز ودهلی میداد بعد میرفت سرچوپی، وکلاً سرچوپی که درواقع حکم یک فرمانده را داشت خرج برمیداشت وهرکس که از راه میرسید نمی توانست سرچوپی کیش شود. وکسی که دارای مهارت بیشتری بود دروسط وکنار دهلی دو دستماله میرقصید رقص دو دستماله از رقصهای معروف خطهی کرماشان است ودر منطقهی ما جزء یکی از هنرهای مردان به شمار میرفت و یک مبارزه همیشه میان رقاص دو دستماله و دهل زن بود که رقاص با پرتاب پا به سمت دهل سعی در پاره کردن دهل داشت و مرد دهل نواز هم با مهارت تمام همزمان با نواختن دهل از دست رقاص فرار میکرد واین مبارزه که ازمیان رفته از بخشهای دلپذیز عروسیهای گذشته بود. زنان نزدیک خانواده داماد هم در وسط دو دستماله میرقصیدند اما به صورت آرامتر وبا متانت زنانه. شاواز«شاباش» کشیدن هم گرم کنندهی رقص بود وصاحب عروسی همیشه برای تشکر شاواز کسی که سرچوپی میگرفت را میکرد و شاواز به ساز ودهلی داده میشد. گفتن شعر شاواز هم جالب بود و با آب وتاب گفته میشد ودو نفر که صدای رسایی داشتند در وسط گروه هلپرکه شاواز میکشیدند « یکی می گفت: شاواز، شاواز، کیه کیه ، طرف دیگر میگفت: فلانی (نام کسی که پول داده بود برای شاواز)، بعد میگفت: درخزانه گه شکانیه ، هزار وی پولینه رژانه، اون یکی میگفت: دسه دسه و چپه چپه گُل وه بانه، وه بانه، ای مردمه گشته بزانه، بزانه، کِردَه شاواز فلانه کس»، بعد با یه حرکت چرخشی پول را می گرفتند. واین شاواز کردن یه افتخار به حساب میآمد و مردها معمولاً تا پایان مراسم پولی برایشان باقی نمیماند. ...
کلمات کلیدی :