سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خودپسندی ضد درستی و آفت خردهاست . [امام علی علیه السلام]

شب یلدا شب زایش مهر

ارسال‌کننده : بهنوش ـ‏ ق در : 87/9/30 7:33 عصر

امشب شب یلداست شب قشنگ باهم بودن شبی که باقی مانده از ایین نیاکانمان ، اما چقدر فرق کرده این شبهای یلدا باشبهای یلدایی بچگیمان ، حالا دیگه با اس ام اس بهم شادباش میگیم ، تو نت آف می زاریم ، به جای شاهنامه خوانی و داستانهای بومی وکهن ماهواره نگاه می کنیم وآهنگ های روزدنیا رو گوش می دیم خیلی فرق کرده شبهای یلدامون خیلی، دیگه نخودچی وکشمش خوردن کلاس نداره شکلات خارجی باید بخوریم به جای کرسی ولحاف گرم روی آن کنار شومینه روی مبل لم می دیم دیگه کسی فالشو ازدیوان حافظ نمی گیره. به جای نشستن تنگ بغل مادربزرگ ودست اونو تو دست گرفتن وباهم هندونه رو قاچ کردن بهش فقط یه زنگ می زنیم می گیم مامان بزرگ شب خوبی داشته باشی وپشت تلفن اشکهای تنهایی اونو هرگز  نمی بینیم دیگه هیچ نوه ای به قصه های بابا بزرگش نیاز نداره دیگه کسی واسه رستم وسهراب تره خورد نمی کنه دیگه هیچ کودکی حوصله ی شهرزاد قصه گو رو نداره یه سی دی میزاره رو کامپیوترش و میشینه مردعنکبوتی وشگفت انگیزان رو نگاه می کنه . همه چیز فرق کرده همه چیز . حتی بابابزرگ های جدید هم قصه گفتن رو بلد نیستن همه چیز داره به تاریج می پیونده وزمانی میاد انگار هیچ چیزاز اول هم نبوده . بیاید این شبهای جشن رو کنارهم باشیم تلویزیون را ساعاتی خاموش کنیم دور هم بشینیم به رسم کهن یک شب رو زندگی کنیم واسه تک تکمون  فال حافظ بگیریم شاهنامه بخونیم خاطره بگیم باورکنین اینجوری این شبها خاطره انگیزترمیشه امتحان کنین .

نگاهی تاریخی به شب یلدا:

شب یلدا یا شب چله شب اول زمستان ودرازترین شب سال است وفردای آن با دمیدن خورشید روزها بزرگ تر شده وتابش نور ایزدی افزونی می یابد. این بودکه ایرانیان باستان شب آخرپاییز واول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می خواندند وبرای آن جشن بزرگی برپا می کردند . مثلا ازمنابع رومی می دانیم که پیران وپاکان به تپه ای رفته با لباس نو ومراسمی از آسمان می خواستند که آن رهبر بزرگ را برای رستگاری آدمیان گسیل دارد وباور داشتند که نشانه زایش آن ناجی ستاره ایست که بالای کوهی به نام کوه فیروزی که دارای درخت بسیار زیبایی بوده است پدیدار خواهد شد وموبدبزرگ برای این موضوع دعایی میخوانده که قسمتی ازآن هنوز درکتاب بهمن یشت برجای مانده واین گونه است :

آن شب که سرورم زاید

 نشانه ای ازملک آید

ستاره از آسمان ببارد

هم آنگونه که رهبرم درآید

ستاره اش نشان نماید

ظاهرا پس ازمسیحی شدن رومیان، سیصد سال بعد ازعیسی مسیح کلیسا جشن تولد مهر را به عنوان زادروز عیسی پذیرفت زیرا موقع تولد او دقیقا معلوم نبود. این روست که تا امروز بابا نوئل با لباس وکلاه موبدان ظاهرمی شود ودرخت سرو وستاره بالای آن هم یادگار مهری هاست.

جالب این است که یلدا کلمه ایست سریانی به معنای تولد وبه گفته ابوریحان آن را شب زادن ترجمه کرده اند.

آیین شب یلدا یا شب چله خوردن آجیل مخصوص، هندوانه واناروشیرینی ومیوه های گوناگون است که همه جنبه نمادی دارند ونشانه برکت تندرستی فراوانی وشادکامی هستند. دراین شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن مرسوم است وهمچنین با انتخاب وشکستن گردو وازروی پوکی ویا پری آن آِینده گویی می کنند.

 

 




کلمات کلیدی :

مسجد یا کتاب خانه کدام بهتراست ؟

ارسال‌کننده : بهنوش ـ‏ ق در : 87/9/7 1:9 صبح

هفته گذشته یه سفربه منطقه بیلوار داشتم گفتم شاید یه موضوع جدیدتر برای گفتن پیدا کنم که یه تنوعی بین بحث های تاریخی باشه که درگذر از جاده ونگاه به روستاها یه موضوعی برام جالب امد که تصمیم گرفتم دربارش اینجا بحث کنم. موضوعی که شاید مختص منطقه ما نباشد وکمابیش درتما م ایران این مساله وجود دارد.

آنچه که دراین سفربه نظرم جالب آمد که درباره اش بحث کنم وجود مسجد در هرروستا بود. شاید بگویید این که چیزعجیبی نیست خوشبختانه به یمن انقلاب اسلامی درتمام اگه نه ولی در هفتاد درصد روستاهای ایران صاحب مسجد هستیم . بله وجود مسجد یا عبادتگاه یا هرمکانی شبیه این ازهزاره های پیش درهمه جا بوده وخواهد بود ولی بحث من فسلفه ی ساخت مسجد درروستاهاست واینکه واقعا ساخت این مساجد درهمه ی روستاها لازم است ایا روستاییان باید این هزینه را به گردن بگیرند برای ساخت مسجد ، یعنی آیا مکانی واجب تر ازمسجد برای این مناطق وجود ندارد آنهم درروستاهایی که هرکدام گاهی پانصد مترازهم فاصله دارند چه لزومی به ساخت دو مسجد است. برای هرکدام ازاین مساجد وتجهیزات داخلی آن چه مقدار هزینه شده است. وهزینه نگهداری آن درطول زمان چقدر خواهد بود. من درمورد تمام نقاط ایران نمی خواهم نظر بدم من بچه ی این منطقه هستم با فرهنگ وعقاید واعتقادات این مردم آشنایی دارم وبا توجه به همین آشنایی می گویم ساخت مسجد اصلا دراین روستا هیچ لزومی نداشته است. مساجد این روستاها هرکدام دارای قفل زردرنگ بزرگی برروی درهایشان هستند وبسیار کم اتفاق می افتد که درآنها نمازی برپا گردد بیشتر شبیه تالارهایی برای مراسم ختم یا به زبان کهن کردی وپارسی باستان پُرسه می باشد که این مراسم را می شود درخانه درگذشته هم انجام داد ونیازی به مسجد نیست. وقتی همین مردم که با آغوش باز برای ساخت مسجد پول جمع می کنند ولی بعد به خاطر یک ساعت آب دربرنامه های آبیاریشان به جان هم می افتند وبه راحتی همدیگررا می کشند که نمونه ی بارز آن درروستایی به اسم قلوز اتفاق افتاد وسال گذشته برادری با اسلحه ی گرم تنها برادرش را به قتل رساند آنهم به خاطر آب درآبیاری زمین هایشان آیا مسجد مشکلی ازاین مشکلات حل کرده، نه! وحل هم نخواهد کرد. من با اطمینان کامل می گویم دست کم هشتاد درصد پسرهای جوان این منطقه مشروب می نوشند وبه خاطربعضی سیاستها و ضد وبند ها مواد مخدر حتی راحت تر از آدامس دردسترس همگان است آنوقت آن جوان مست از باده ومنگ از تریاک معنای برای عبادت خدا می داند (مثل ولید نماز جمعه را چهارشنبه برگزار خواهد کرد.)کلا ساخت این همه مسجد وامامزاده چه لزومی دارد وقتی طرف هنوز به این سطح از تفکر نرسیده که باید به حقوق دیگران احترام بگذارد باید راضی به مرگ همسایه اش نباشد عبادت او چه معنی دارد چرا مردم ما به راحتی برای این اماکن هزینه می کنند چرا؟ چون ازبچگی آموخته اند این کارها ثواب دارد اما ثواب یعنی چه ؟ یعنی تو یه چهاردیواری بساز یه تابلو به اسم یکی از امامان بزن سردرش اسمشو بزار مسجد بعد به خاطرثواب این کار بهشتتو تضمین کن.  ولی شب  برو آب همسایه چه عرض کنم برادرتو بدزد آب ده اونطرف تر رو بدزد شب است کسی نمی بیند فردا اگر گوسفند پسر همسایه از مرز زمینت رد شد یه جوانه از گندمهاتو خورد تمام اجداد هزارساله شو با فحش های قشنگت از قبر دربیار. بعد محرم شد شبهاش اول تریاکتو کشیدی ومشروبتو نوشیدی برو همون چهار دیواری که ساختی واسمشو گذاشتی مسجد واسه امام حسین بزن تو سرت ، زنجیر بیست کیلویی بزن، روز محرم برو زیر علم خیلی سنگین تا دینت کامل بشه. یا بشین پای روضه ی حاج آقایی که بعنوان نعمت ماههای محرم ورمضان از طرف دولت براتون ارسال می شن وداستان شمرو یزید رو گوش بده . واقعا کسی فکرنکرد این مردم آیا واجب ترازمسجد چیزدیگه ای نیاز نداشتن. دراین همه روستا که دراین دهستان بزرگ قرارداره من تعداددقیقشون روندارم ، حتی یک کتابخانه هم پیدا نمی شه (من کتابخانه های مدارس رو به حساب نمی آرم چون بحث اون جداست) چون لازم نیست. یعنی کسی به لزوم یک کتابخانه فکر نکرده چون درپسوند نام کتابخانه کلمه ای به اسم ثواب وجود نداره دراین مناطق هرچیزی که با ثواب همراه باشد شدنی است بزن حیاط وحش رو نابود کن بزن تمام درختهارو قطع کن طبیعت روپرازآشغال کن هرکاری دلت خواست انجام بده اما مسجد بساز چون ثواب داره. آماربگیرین درمناطق روستایی چقدر جنگهای جاهلانه وجود داره چقدرقتلهای احمقانه صورت می گیره و.... علت این موارد چیه ؟ جزاینکه سطح تفکر مردم این مناطق پایینه . چون یاد نگرفتن دردنیای متمدن امروز با گفتگو وارجاع به قانون میشه مسائل را بدون خشونت حل کرد چون کسی نبوده به اینها آموزش بده جایی نبوده که رجوع کنن ویاد بگیرن . حاج آقایی که میاد محرم ورمضان رو منبرمی ره ( من قصد توهین ندارم فقط دارم حقایق را بازگومی کنم) جزاینکه بگه چشم وگوش را ازنامحرم نگاه داربرای رضای خدا روضه بگیریا جزبازگو کردن داستان عاشورا چیز تازه ای به این مردم آموزش نمی ده ولی واقعا رضای خدا چیه؟وباز فردا همون آش وکاسه ی سابق وهمون بی منطقی ها. اصلا نه روستا تو شهرها ما به عینه می بینیم که این همه مسجد ساختن وپرداخت بیشتر به مذهب جز کمرنگتر کردن معنای واقعی مذهب چیزی درپی نداشته ونسل جوان هرروز بسیار تاسف آورترمی شوند اگردرتمام این روستاها به جای اختصاص حدود پانصدمتربه مسجد وکلی هزینه ومهمانی دادن برای افتتاح وغیره ،درهرکدام ازاین روستاها یه اتاق بیست متری ساخته می شد با قفسه های برای کتاب آیا نتیجه بهتری عاید مردم نمی شد خودتان قضاوت کنید یک انسان صاحب تفکر که زندگیش برپایه احترام ورعایت حق وحقوق دیگران باشه ودنیایی را درآن زندگی می کنه بشناسه درمنزل نماز بخوانه یا اصلا نخوانه بهتره یا آنکس که حق رو ناحق می کنه فحش می ده وهرکاری می کنه اما می ره مسجد تا نماز بخوانه ومسجد می سازه کدام بهتره . واقعا عبادت بدون تفکر به چه دردی می خوره وقتی ندانی برای کی وبرای چه سجده می کنی به چه دردی می خوره آیا تقلید طوطی وارارزشی داره .درهیچ کجای زندگی تقلید طوطی وار ارزشی نداره چه برسه به مذهب . ساختن این مساجد دراین روستا چه بارفرهنگی درپی داشته خواهش می کنم ازجنبه کفر وثواب به قضیه نگاه نکنین بلکه ازدید جامعه شناسانه و واقعیت های موجود نگاه کنین. اگربه جای این همه مساجد ، کتابخانه ساخته می شد ودراختیار جوانان قرارمی گرفت آیا اثربهتری نداشت .در دراز مدت برخوردها کمترنمی شد ؟ یک جوان صاحب اندیشه وکتابخوان مطمئن باهراختلافی به سراغ اسلحه نخواهد رفت وقطعا چنین فردی دررابطه با مذهب هم برخورد درست تری خواهد داشت . کاش همه چیز را با کلمه ثواب نمی سنجیدیم وسرمان را لای برف نمی کردیم وکمی هم واقع بین بودیم . من مطمئنم هزاران هزار ازاین مساجد نخواهد توانست دررفتار وکردار مردم تاثیربه جای بگذ ارد واین عبادتهای بی عمل هیچ نتیجه ای نخواهد داشت کاش کمی طرز نگاه را عوض می کردیم  به قول سهراب جوردیگرباید دید اما حیف ... واقعا ساخت سالن ورزشی ، مکانهای  فرهنگی وتفریحی برای دختران روستا که هیچ سرگرمی ندارند واجب نیست تاکی ماباید از قافله ی دنیا عقب باشیم. تا کی ؟




کلمات کلیدی :

تپه های باستانی گم شده

ارسال‌کننده : بهنوش ـ‏ ق در : 87/8/21 8:13 صبح

امروز داشتم مطالعه می کردم درموردیک تپه باستانی درشهرکرمانشاه به نام گنج دره که ازلایه اخری آن به نام لایه ی E یک تکه سفال به دست آمده که به اعتقاد برخی ازباستان شناسان قدیمی ترین سفال شناخته شده درایران است البته این نظرقطعی وصددرصد نیست وبرخی ها را اعتقاد براین است. که این موضوع من را به یاد تپه های باستانی وسفالهای منطقه ی بیلوار انداخت دراین منطقه دهها تپه ی باستانی حفاظت شده وجود دارد اما من نمی دانم چرا درهیچ یک ازاین تپه ها کاوشهای باستان شناسی صورت نگرفته است تا انجا که من از اتفاقات این منطقه خبردارم وبرحسب مطالعاتی که انجام داده ام به موردی درباره ی کاوشهای باستان شناسی دراین منطقه برنخورده ام وهمیشه برام سوال بوده که چرا درهیچ کدام ازاین تپه ها گمانه های زده نشده شاید گرهی ازتاریخ این مرزوبوم گشوده شود. وحتی درسالهایی که فرانسوی ها وآلمانی ها دربیشترنقاط ایران درحال کاوش بودند گذرهیچ باستان شناسی به این دیار نیفتاده است. من حدس می زنم این ناحیه می تواند یک بهشت باستان شناسی باشد . یادمه وقتی بچه بودم تابستانها با دوبرادرم که اون زمان تنها نوه های پدربزرگ مادریم بودیم به باغ سیب پدربزرگم که در دامنه ی کوهی به نام چلانه که یک کوه آتشفشانی ازمیلیونها سال پیش است وچون تک افتاده یعنی به رشته کوههایی که ازدوطرف دشت بیلوار را محاصره کرده اند وصل نیست ویک تک درخت بلوط روی آن قراردارد برای مردم جنبه ی تقدس پیدا کرده وحتی بعضی ازاهالی قدیمی به این کوه سوگند یاد می کنند که اسم آن چِلانه مخفف چهل لانه می باشد می رفتیم دربیرون ازپرچین باغ ودرحاشیه کوه که بازی می کردیم خوب به یاد دارم که همه جا مملو ازسفال بود وما آنها را جمع کرده و می شکستیم . چند سال پیش که مطالعات باستان شناسیم زیاد شد وتاحدودی با این علم اشنا شدم به یاد اون موقع بازبه دامنه ی کوه رفتم البته دیگه نه پدربزرگی بود ونه باغی اما به خاطرسفالها به اون ناحیه رفتم وبه جمع آوری تکه های سفال در دامنه کوه ودربالای کوه درکنارچاله ای که دراثرحفاری غیرمجاز انجام شده بود پرداختم که بعضی ازاهالی که برای زیارت درخت مقدس بلوط آمده بودند با تعجب به سفال جمع کردن من نگاه می کردن اما من توجهی به این نگاهها نداشتم ویک کیسه تیکه سفال جمع   نمودم گرچه باید بگم که درعلم باستان شناسی نباید سفال رو انتقال داد وازمحل دور کرد واین کارازلحاظ علمی درست نیست اما من مجبوربه این کاربودم چون نمی تونستم اونجا کمپ بزنم وبه مطالعه بپردازم بهرحال سفالها رو به منزل آوردم وبررسی کردم گرچه دانش من دراین زمینه خیلی ناقصه اما با توجه به دیگرسفالها می تونم حدس بزنم به اوایل نوسنگی باسفال برگرده یعنی چیزی حدود هشت هزارسال پیش یا کمی کمتر. زمانی که نخستین روستاها درحال شکل گیری بود وبشربه یکی ازبزرگترین ابداعات آن عصرخود یعنی تولید سفال دست یافت. نمی دونم چرا میراث فرهنگی وباستان شناسان کرمانشاه ویا ایران هیچ گاه حفاری دراین منطقه انجام نداده اند . این منطقه مطمئنا ازلحاظ تاریخی با دیگر تپه های باستانی کرمانشاه برابری می کند وحتی به اولین استقرارها هنگامی که انسان ازغاربیرون آمد وبه دشت پا نهاد برسد . دشت بیلوار دردامنه ی کوه قراردارد وباداشتن رودخانه وسراب ها وچشمه های مختلف وحیوانات گوناگون ودردسترس بودن بسیاری ازمنابع غذایی می توانست بهترین سکونت گاه برای انسان غارنشین باشد که ازغاربیرون آمده ودردشت ساکن شود. تپه های باستانی کاوش نشده می تواند به بسیاری ازاین حدسها پاسخ دهد. خوشبختانه خیلی ازاین تپه ها ازسوی میراث فرهنگی حفاظت شده اعلام شده واین تنها کاری است که میراث فرهنگی محترم انجام داده گرچه گاهی حفاری های ممنوعه ای شبانه درآنها انجام می شود اما بعضی از روستاهای امروزی بررروی خود تپه ها ساخته شده وبه مرور زمان نابود شده وهیچ کاری هم برای حفظ آنها انجام نشده است یکی ازهمین تپه ها ، تپه ی  روستای سورنی می باشد که خود روستا برروی لایه های قدیمی تر بناشده ومی شه حدس زد که اولین لایه ی این تپه به نزدیک به ده هزارسال پیش برمی گردد. افسوس که میراث ما با سهل انگاری های ما به راحتی درحال نابود شدنه . درنوشته ی بعدیم به یافته های این تپه که ازگزارشها وپرسو جوهای خودم فهمیده ام می پردازم تا جنبه ی باستان شناختی واهمیت این روستا واین تپه ی ازیاد رفته که مثل دشت جیرفت به یغما رفته است بیشتر معلوم شود.




کلمات کلیدی :

زمستان 86

ارسال‌کننده : بهنوش ـ‏ ق در : 87/8/15 9:20 عصر




کلمات کلیدی :

بررسی تاریخی روستایی به نام قیسوند

ارسال‌کننده : بهنوش ـ‏ ق در : 87/8/15 9:8 عصر

نمی دانم این وبلاگی که درست کردم به نتیجه می رسد کسی از اهالی بیلوار این را می خواند که کمک بکند ولی امیدوارم واگرهم کسی نبود خودم به تنهایی ادامه می دم تا اینکه موفق بشم افراد زیادی رو به این منطقه بیاورم.

این دهستان درجایی قرار گرفته که ازچندین منطقه مهاجرپذیربوده ازیک طرف مهاجران کردستانی ساکن این منطقه شدن ازیک طرف ازمنطقه ی قدیمی وتاریخی دینور افرادی آمدن حتی با وجود فاصله ی زیاد ازلرستان هم رانده شده هایی به این منطقه مهاجرت کرده اند به همین دلیل درروستاهای این ناحیه گویشهای مختلفی وجود داشته وازیک روستا به روستای دیگرکه شاید فاصله ی آنها به یک کیلومتر هم نرسد گویش متفاوتی را شاهد هستیم واین تنوع گویش برای زبان شناسان می تواند مرجع خوبی باشد. درروستای سورنی که من خود درآن رفت وآمد داشته ام لهجه ی سورانی تا لری خرم آباد وجود داشته است. که متاسفانه درمیان نسل جدید با توجه به وجود تلویزیون ورفت وآمد وارتباط بیشتر با مناطق شهری درحال نابود شدن است ونسل جدید همگی به یک لهجه که کم کم دارد به فارسی نزدیک می شود صحبت می کنند. متاسفانه دراکثر روستاهای این منطقه مثل دیگرمناطق لهجه های مختلف زبان درحال نابود شدن است. والبته این مشکل فکرکنم درتمام دنیا وجود دارد وطبق گفته زبان شناسان هرروز هزاران گویش برای همیشه ازبین خواهد رفت. وشایدباید این واقعیت تلخ را بپذیریم.

موضوعی که می خوام به آن بپردازم نام روستاهای این منطقه می باشد. البته من همه ی روستاها را نمی شناسم  اولین روستا به زبان محلی « قَلا» نام دارد که درفارسی یعنی قلعه ودرتابلوی نام روستا قلعه شاخانی آمده است که ای کاش درهنگام زدن تابلوی نام روستا ازهمان لهجه ی محلی استفاده شود که زیباتروآشناترمی باشد به نظرمن نباید نام ها را به زبان دیگر ترجمه کرد که اگرچنین باشد وقتی به یک کشور اروپایی می رویم باید نامهای آنها را نیز ترجمه کنیم به نظرمن نام قابل ترجمه شدن نیست ونباید ترجمه شود وبا همان  لهجه وزبان محلی نوشته شود.

دراین روستا است که راه آسفالته وفرعی دهستان شروع می شود.بعد ازاین روستا بدون فاصله روستای قیسوند شروع می شود که من نمی دانم قیسوند یعنی چه اما باتوجه به نوشته هایی که درمورد روستایی به همین نام درمحلی دیگرخوانده ام آمده است که قیسوند معرب شده ی گیسوند است وشاید این روستا هم همین گونه بوده است. اما آنچه این روستا را ازدیگرروستا ها متفاوت می کند نوع پوشش و لهجه ی مردمان است مردم این روستا که مهاجرانی ازشهرستان جوانرود هستند پوشش زنان آنها برعکس بقیه ی منطقه برروی لباس بلندکردی قبامی پوشند وبه سرسربند نمی بندند بلکه ازروسری های بزرگ استفاده می کنند و ردایی هم که روی پشت می اندازند و درجلو گردن گره می زنند که درزبان محلی به آن « ماشته » می گویند متفاوت ازتمام منطقه است وگویش آنها نیز جافی ازگویشهای منطقه ی جوانرود می باشد . دراین روستا یک تپه ی باستانی قرار دارد درواقع این تپه اولین تپه باستانی از سلسله تپه های این منطقه است چون دراین منطقه برروی یک خط درهرچند کیلومتر یک تپه ی باستانی قرار دارد اما من نمی دانم چرا هیچ گاه درهیچ کدام ازتپه های این منطقه کاوش باستان شناسی صورت نگرفته است . درنوشته های بعدیم به جنبه ی باستان شناسی این تپه ودیگرتپه ها بیشتر خواهم پرداخت.

برای توضیحات بیشتردرمورد این روستا ونقاط دیدنی آن به یاری دوستانی ازاین منطقه نیاز دارم که امیدوارم صورت بپذیرد.

برای رفع خستگی هم یه عکس همراه می کنم که پارسال زمستان گرفته شده هنگامی که برف سنگینی تمام منطقه را پوشانده بود.

 




کلمات کلیدی :

تصویر کوه چلانه که مقدس است برای مردم درنوروز

ارسال‌کننده : بهنوش ـ‏ ق در : 87/8/14 9:57 صبح

 

روستای سورنی


کلمات کلیدی :

من با بیلوار آمدم

ارسال‌کننده : بهنوش ـ‏ ق در : 87/8/14 9:54 صبح

 

 

 

 

 

درود وسلام وسلاو

من ازامروز آمدم با یه وبلاگ به نام بیلواریا بیله وار شاید بپرسید این چه اسمی است آره این اسم برای همه نا آشناست وفقط برای یه عده ی خیلی کم که ساکن این منطقه هستند آشناست . بله بیلوار اسم یه منطقه س درواقع اسم یه دهستان بزرگ دراستان کرمانشاه می باشد. این دهستان درجاده کرمانشاه به سنندج درچهل کیلومتری شهرکرمانشاه وپنج کیلومترمانده به شهرستان کامیاران قراردارد.درست درروی خط مرزی استان کرمانشاه ـ کردستان آنجا که اگربه سمت کردستان بروید می گوید به کردستان خوش آمدید واگربه سمت کرمانشاه بیایید می گوید به کرمانشاه خوش آمدید. اولین روستای این دهستان بزرگ قلعه شاخانی نام دارد که یک قلعه نظامی بعد ازانقلاب درآن ساخته شده وجاده ی آسفالته این دهستان با این روستا شروع شده وکیلومترها ادامه پیدامی کند ودربین راه به جاده های فرعی خاکی که هرکدام به چندین روستا منتهی می شود تقسیم می شود. ودرمنطقه ی میان راهان که درجاده کرمانشاه به شهرستان سنقر قراردارد تمام   می شود واین دهستان بزرگ به پایان می رسد. حالا با خود می گویید به ما چه درایران هزاران ازین دهستانها وجود دارداین که چیزمهمی نیست بله حق باشماست شاید مهم نباشد ولی من تصمیم گرفتم این دهستان را مهم کنم وبه نامش یه وبلاگ بسازم واین منطقه ازایران رو که دارد حیات وحشش طبیعتش تاریخ وفرهنگش نابود می شود رو به همه معرفی کنم وهدف واقعی من دراین وبلاگ این است که تحصیل کرده ها وکوچ کرده های این منطقه را گردهم بیاورم تا این روستاها وفرهنگش را به دیگران بشناسانند. دراین منطقه صدها گونه گویش زبان کردی موجود بود با پوشش های مختلف با آداب ورسوم مختلف که همگی به یمن آمدن فرهنگ شهرنشینی وهمه گیرشدن فرهنگ غالب تلویزیون درحال نابود شدن است دراین منطقه دهها تپه باستانی با تاریخ ده هزارساله قراردارد با محوطه های باستان شناسی برای جویندگان تاریخ ایران زمین.

به همین جهت ازتمام ساکنین این منطقه که به شهرهای مختلف ایران کوچ کرده اند واصلیت آنها وپدرو مادریا نسل های گذشته شان به این منطقه برمی گردد خواهش مندم  مرا دراین هدف یاری دهند شما ازهرروستای این منطقه هستید برای این وبلاگ نوشته های خود را بفرستید وبه معرفی روستا وهویت وفرهنگ آن با نام خود بپردازید. من از امروز منتظر شما هستم تا درراهی که آغاز کرده ام مرا یاری دهید.

با سپاس از همه شما عزیزان




کلمات کلیدی :

<      1   2   3   4   5